به گزارش کارمیهن، از رنگ زرد خودرو، که حالا تبدیل به محل روزمره تحلیلهای سیاسی مسافران شده، تا رنگ سبز خودروهای دیگر که پایگاه تحلیل مسابقات ورزشیاند.
امیر رهبر، فعال رسانهای، اینگونه از وضعیت رانندگان تاکسی نوشت:
تنها چیزی که تاکسیرانان از سازمان تاکسیرانی به ارث بردهاند، همین رنگ خودروهایشان است؛ شاید هم نمادی از نوع تحلیلهایی که مردم پشت فرمانهای زرد از آنها انتظار دارند. اما نه امتیازی نصیبشان میشود، نه حمایتی و نه حتی حداقلی از امکانات. صبح تا نیمهشب، پشت فرمان، میان کلاچ و ترمز، خیابانها را شخم میزنند تا لقمهای نان حلال برای خانواده ببرند و با این حال، هنوز هشتشان گرو نه است. تنها کافی است چند دقیقه همکلامشان شوید تا دفتر دل باز شود.
زیستن در آلودگی، مرگ در استهلاک
رانندگان تاکسی ساعتها در روز در دل شهر رانندگی میکنند، با مسافران، با پمپبنزینیها، با همصنفان و با تکتک صحنههای شلوغ و آلوده شهر. نتیجهاش؟ آمار بالای مشکلات جسمی و روانی.
امیر رهبر میگوید: «بخش بزرگی از رانندگان تاکسی دچار بیماریهای جسمی و عصبیاند؛ نه غذای سالمی دارند، نه زمان مناسبی برای رعایت بهداشت. از سنگ کلیه و پروستات گرفته تا مشکلات گوارشی، همهگیری است. خود ما اگر یک ساعت در ترافیک تهران رانندگی کنیم، اعصابمان به هم میریزد؛ تصور کنید این افراد، ساعتها در گرما و سرما، پشت فرمان چه میکشند.»
راننده تاکسی؛ قاضی، داور، مکانیک، مشاور!
طنز تلخی که به حقیقتی غیرقابل انکار بدل شده. در ایران، تاکسیران نه فقط راننده، که قاضی روابط خانوادگی، مشاور ورزشی، راهنمای شهری، داور بازیهای لیگ برتر، تکنسین تصادفات، کارشناس قیمت دلار و حتی گاهی بانک سیار است! در صحنههای تصادف، توقع بر این است که او تشخیص مقصر دهد، در مسیر خانه تا محل کار، توقع داریم درباره سیاست و اقتصاد و فوتبال نظر تخصصی بدهد، و همزمان با همه اینها، آرام و صبور باقی بماند. بیآنکه کسی بپرسد خودش چقدر حال خوبی دارد.
بیمه؛ کلید گمشده امنیت روانی رانندگان
یکی از جدیترین معضلات تاکسیرانها، نداشتن پوشش بیمهای مؤثر است. بسیاری از آنها حتی پس از ۷۰ سالگی همچنان در خیابانها کار میکنند، چون بازنشستگی معنایی برایشان ندارد.
رهبر مینویسد: «بیمه کلید امنیت روانی رانندگان است. اما امروز رانندگان تاکسی قربانی اختلافات میان دولت و سازمان تأمین اجتماعی شدهاند. بدون بیمه، نمیتوان از آنها انتظار خدمات باکیفیت داشت. اغلب رانندگان حاضرند قید روغن و لاستیک دولتی را بزنند، فقط فرزندانشان بیمه شوند.»
شغلی با هزار دردسر؛ از پول خرد تا استهلاک
در کشوری که حتی پول خرد هم کمیاب شده، رانندگان تاکسی باید هر روز صبح با مشتی سکه و اسکناس خرد آغاز کنند، چون مسافران ترجیح میدهند کرایه خود را با اسکناسهای ۵۰ هزار تومانی پرداخت کنند. چند ساعت بعد، ذخیره پول خرد تمام میشود و از اینجا، اولین جرقه درگیریهای لفظی میان راننده و مسافر شکل میگیرد.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. استهلاک بالا، افزایش نجومی قیمت قطعات یدکی، و کاهش کیفیت آنها باعث شده که رانندگان تاکسی تقریباً هر ماه سری به تعمیرگاه بزنند.
امیر رهبر میگوید: «قطعات خارجی نایاب شدهاند، و قطعات داخلی هم کیفیت قابل قبولی ندارند. رانندهها مجبورند بخش بزرگی از درآمدشان را صرف تعمیر خودرو کنند. این یعنی خستگی بیپایان، درآمدی که همیشه عقبتر از هزینههاست.»
















