به گزارش کار میهن، در متن این مقاله تحلیلی آمده است: گیتار الکتریک، زادهٔ نیاز بود.
در دههٔ ۱۹۳۰، زمانیکه سالنهای اجرا شلوغتر و ارکسترها پرحجمتر میشدند، صدای سازهایی مثل گیتار آکوستیک دیگر توان رقابت نداشتند. نوازندگان بلوز و جَز بهدنبال راهی بودند تا صدای خود را در میان هیاهوی سازها حفظ کنند. همین شد آغاز راه؛ استفاده از پیکاپها یا میکروفونهای الکترومغناطیسی که تنها میتوانستند لرزش سیمها را به سیگنال الکتریکی تبدیل کنند و از طریق آمپلیفایر، صدای آن را به گوش همگان برسانند.
من بهعنوان کسی که سالها گیتار الکتریک نواخته و آموزش دادهام، همیشه درگیر یک پرسش زبانی بودهام: چرا در زبان فارسی محاورهای، این ساز را «گیتار برقی» مینامند؟
این ساز، به تنهایی صدا میدهد؛ حتی بدون برق
یکی از سوءتفاهمهای رایج دربارهٔ گیتار الکتریک این است که بدون آمپلیفایر بیصداست. درحالیکه اگر کنار این ساز بنشینید و زخمهای بر سیمها بزنید، خواهید دید که صدای طبیعی سیمها، گرچه ضعیف است ولی کاملاً شنیدنی است. بهویژه در مدلهایی مثل hollow-body (بدنه توخالی) که صدایی پرطنینتر و گرمتر دارد و میان ساز گیتار آکوستیک و الکتریک صدا میدهد.
در نتیجه، گیتار الکتریک صرفاً مصرفکنندهٔ برق نیست؛ بلکه آفرینندهی صداست. برق، تنها همراهیست برای رساندن آن صدا به دورتر، نه منشأ آن.
«برقی» یا تحقیر پنهان واژهها؟
در زبان انگلیسی، electric به هر چیزی اطلاق میشود که از انرژی الکتریکی بهره میبرد؛ از پدیدههای سادهی فیزیکی تا سازهای موسیقی. اما در فارسی، «برقی» بیشتر با مصرفگرایی گره خورده است. وقتی میگوییم «گیتار برقی»، آن را در کنار لوازم خانگی تصور میکنیم، نه در کنار سازهایی زنده، ظریف و وابسته به لمس نوازنده.
ترجمهٔ تحتاللفظی electric guitar به «گیتار برقی»، تنها یک معادلسازی مکانیکی بوده، بیآنکه بار فرهنگی و ذهنی واژه بررسی شود. و این همان جایی است که خطای زبانی، به خطای مفهومی بدل میشود.
الکترونیک یا الکتریکی؟ آنها هم کمکی نمیکنند
گاه دیده میشود که برای اجتناب از واژهی «برقی»، برخی از اصطلاحاتی مثل «گیتار الکتریکی» یا «گیتار الکترونیک» استفاده میکنند. اما اینها نیز دقیق نیستند. واژهی «الکتریکی» در فارسی اغلب به مشاغل و رشتههای فنی اطلاق میشود (مثل مهندس الکتریکی).
«الکترونیکی» نیز بیشتر بار صنعتی دارد. هیچکدام از این واژهها، در نسبت با یک ساز هنری، زبان دقیق و شاعرانهای ندارند.
در کشورهای دیگر چه کردهاند؟
جالب است که بسیاری از زبانها، یا ترجمهی دقیقتری ارائه کردهاند، یا اصلاً ترجمه نکردهاند. در فرانسه میگویند guitare électrique، در اسپانیایی guitarra eléctrica و در آلمانی E-Gitarre— واژههایی فنی، اما بیآنکه بار مصرفی داشته باشند.
در ترکی استانبولی، ترکیب elektro gitar رایج است و در ژاپنی، این ساز را «エレキギター (ereki gitā)» مینامند که بیشتر به سبک موسیقی دهههای ۵۰ و ۶۰ اشاره دارد تا فناوری.
حتی در مورد سازهای دیگر نیز همین دقت به چشم میخورد: electric violin، digital piano، electronic drum set؛ در تمام این موارد، زبان مقصد یا عبارت اصلی را حفظ کرده یا معادلی فنی و خنثی برای آن برگزیده است، نه واژهای که جنبهی خانگی یا عامیانه داشته باشد.
چه میتوان گفت؟ چه میتوان کرد؟
پیشنهاد من این نیست که همهچیز را به انگلیسی برگردانیم یا در زبان خود نمانیم. برعکس، بسیار مدافع حفظ و نگهداری زبان فارسی هستم. اما باید آگاه باشیم که زبان، باید از دل فهم فرهنگی رشد کند. ترجمه صرفاً جایگزینی واژه نیست، بلکه انتقال جهانبینی است.
و واژهی «گیتار برقی»، نهتنها نادرست ترجمه شده، بلکه تجربهی موسیقایی را به سطح ابزاری و صنعتی تقلیل داده است.
شاید «گیتار الکتریک» با همان ساختار، انتخاب مناسبتری باشد؛ چرا که لااقل همان صفت اصلی انگلیسی را با بار معنایی دقیقتر منتقل میکند.
یا شاید روزی زبانشناسان، موسیقیدانان و ادیبان فارسی، واژهای نو و شایستهتر خلق کنند؛ چیزی در قد و قامت این ساز تأثیرگذار.
و در پایان…
ما از طریق واژهها، جهان را میسازیم. اگر واژههایمان دقیق، زنده و آگاهانه باشند، فهممان نیز عمیقتر خواهد بود.
و گیتار، این ساز پرشور و پرطنین، سزاوار واژهای است که نه «برق» در آن طنین بیندازد، بلکه موسیقی و هنر.
















